تفاوت سنی زن و شوهر در ازدواج
این روزها ازدواجهایی که تا پیش از این عجیب و غریب و غیرمعقول به حساب میآمدند، تا حدودی عادی شدهاند. در گذشته امری کاملاً بدیهی بود که مردی جاافتاده با دختری کم سن و سال ازدواج کند اما عکس این، یعنی ازدواج زنانی جاافتاده با پسران بسیار جوانتر هرگز قاعده و عرف مقبول جامعه ما نبوده است. سؤال اینجاست که فاکتور «سن»، چقدر در انتخاب همسر میتواند مؤثر باشد؟ گیریم زن از شوهر بزرگتر باشد، آیا این دلیلی برای یک ازدواج ناموفق است؟ این سبک ازدواجی که این روزها در حال باب شدن است، آیا آمار روزافزون طلاق در جامعه ما را همچنان بالا نگاه خواهد داشت یا برخلاف برداشت ما، آن را پایین خواهد آورد؟ در این مقاله درباره تفاوت سنی زن و شوهر صحبت کرده ایم.
آیا همه با فاکتور سن و مفهوم واقعی آن آشنا هستیم؟
سن یک عدد است
سن تنها عدد تقویمی نیست! همین که صحبت اختلاف سن در ازدواج پیش میآید، همه با توجه به تاریخ تولد نظر میدهند که دو نفر برای هم مناسب هستند یا نه؛ در حالی که روان شناسان مفهوم سن را صرفاً همان عددی نمیشناسند که تاریخ تولد ما را یادآور میشود.
۴ دیدگاه برای سن تعریف وجود دارد : «سن تقویمی»، «سن نشاط»، «سن رشد عقلی-عاطفی» و «سن فلسفی».
به اعتقاد روانشناسان، رشد فلسفی که اغلب افراد بیتفاوت از کنار آن رد میشوند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. فردی که به سن رشد فلسفی نرسیده باشد در سالهای پس از ازدواج در معرض خطر تعارض قرار دارد تا اندازهای که حتی ممکن است از ازدواج خود کاملاً پشیمان شود. رشد فلسفی را در یک جمله ساده میتوان خلاصه کرد: «فرد باید شناختی از فلسفه زندگی داشته باشد و بداند از زندگی چه میخواهد؟»
روانشناسان اعتقاد دارند سن نشاط، احساسی است که فرد درباره سن خود دارد. مثلاً مردی در ۴۰ سالگی حسی مشابه حس پسری بیست و چند ساله دارد. شرط درست بودن این احساس این است که دیگران هم دقیقاً همین نظر را داشته باشند، در زمینه سن عاطفی-عقلانی هم زمانی میتوانیم فردی را بالغ بدانیم که وابستگی بیمارگونه و شدید به خانواده نداشته و حل مسأله را بلد باشد مثلاً هنگامی که مشکل اقتصادی به وجود آمد دنبال راه درآمد دیگری باشد و بتواند در هر زمینهای در برخورد با مسائل مختلف به جای بحث و دعوا و روشهای کودکانه، روش مذاکره را در پیش بگیرد.
علیرغم اینکه نمیتوان سن تقویمی را در زمینه ازدواج ملاک قرار دارد ولی روانشناسان پیشنهاد میکند که پسران در سنین بین ۲۰ تا ۳۰ زندگیشان بهتر است برای ازدواج حدود ۳ تا ۷ سال بزرگتر از طرف مقابلشان باشند. اما در سنین ۳۰ تا ۴۰ سالگی اصلاً اهمیتی ندارد که مرد از زن بزرگتر باشد(حتی میتواند برعکس هم باشد و مرد از زن کوچکتر باشد). جالب است بدانید که براساس آمارهای قوه قضائیه تعداد طلاق در این نوع ازدواج که زن بزرگتر از مرد بوده، اتفاقاً پایینتر است. پژوهشها در این حوزه نشان میدهد، چنانچه در این دهه دختر تا حدود ۵ سال بزرگتر باشد، منعی برای ازدواج وجود ندارد. البته به شرط اینکه قاعده سن نشاط و رشد عاطفی عقلانی رعایت شده باشد.
روانشناسان اعتقاد دارند که تفاوت سنی زن و شوهر در کل اهمیت ندارد، زیرا در این دهه آنچه اهمیت بالایی دارد، پختگی است. به عبارت دیگر، در این دهه، فرد از لحاظ اجتماعی، روانی و رفتاری عملکرد متناسبی دارد و هر تصمیمی که بگیرد بدون در نظر گرفتن جنسیت قابل درک است.
دنیای مطلوب در زندگی زناشویی
همه دوست دارند ازدواجشان پایدار بماند و زندگی شادی داشته باشند. از این رو، اگر میخواهید ازدواج موفقی داشته باشید صرفاً به موضوع سن فکر نکنید.
روانشناسان اعتقاد دارند بخش زیادی از پیش آگاهی یک ازدواج خوب به هماهنگی دنیای مطلوب باز میگردد، مفهوم دنیای مطلوب خیلی ساده است اما با وجود این سادگی نباید از کنار آن راحت بگذریم.
روانشناسان اعتقاد دارند سبک موسیقی که زن و مرد گوش میدهند، سبک فیلمهایی که میبینند، نوع تفریحاتی که میپسندند، اهمیت بسیاری دارد. اینکه هر دو طرف مسافرت را دوست داشته باشند یا مثلاً هر دو کوهنوردی را دوست داشته باشند یا به رفتن به سینما و تئاتر و کنسرت علاقه داشته باشند یا نه، مهم است. نوع غذاهای مطلوب دونفر، هماهنگی رفت و آمد کردن با دوستان یا فامیل و… همه اینها شاخصهایی هستند که با آگاهی از آنها قبل از ازدواج میتوانید تا حدودی از پایداری ازدواجتان و اینکه پیوندی موفق خواهد بود یا نه، خاطرجمع شوید. یادتان باشد که شما مسئول انتخاب خود هستید و میتوانید با پیشبینی و پیش آگاهی، دنیای مطلوب یا نامطلوبی برای خود بسازید.
خب
همش رو خوندم
از رشد های مختلف از نظر روانشناسان،
تا اونجایی که گفتید سن که رسید به ۳۰
دیگه حتما دوره های مختلف رشد طی و
فرد به پختگی رسیده و خیلی اختلافات
سنی معنا نداره.
ولی صد درصد جزئیات و خصوصیاتمون
این خصوصیات که تفاهم داشته باشیم و
با تفریحات و کارهای هم حال کنیم مهمه.
از غذا و موسیقی گرفته تا حتی ورزش...
همون یه قلم من و خانمم که ازم بزرگتره،
ولی هر دو بالای ۳۰ سالمون هست متفاوته
من کوه می رفتم مدام ولی اون نمیرفت و
الان من به ندرت کوه میرم و ۱۰ کیلویی به
وزنم توی دو سال اضافه شده.
اگر با این فرمون پیش برم یا باید رژیم یا
یه هم قدم برای ورزش مورد علاقم بگیرم
این یک نقطه اختلاف بود که سلامتی بدن
رو به خطر می اندازه.
ولی خدا رو شکر در باور و اعتقاد و طبقهء
اجتماعی و سطح سواد و حتی رشته مون،
با هم نزدیک بودیم،حتی با هدف شیطونی،
براش نتمزد بودیم آهنگ میکس می کردم و
میفرستادم با عکسامون از آهنگ ها با اینکه
نمیشناخت خوشش اومده بود.
و اما درباره ی سنین پایین سی سال گفتید:
رشد ها اغلب تکمیل نشدند و رفتار های که
مانع ادامه تصمیم میشه زیاده هیجانات هم
ولی خدا شاهده از ۲۱ سالگی که کار کردم و
از این شرکت به اون شرکت جا عوض کردم
تا سن ۲۷ نفهمیده بودم کار آزاد برام خوبه.
اما از اون تاریخ تجربه کردم کار آزاد رو و
به در آمد کم سه سال قانع شدم تا یک راه
همزمان با ازدواجی که گفتم خانم بزرگتره
یک راه گیر آوردم دو سال پیش در سن ۳۲
که هم کارش آزاده هم در آمدش خوبه.
اگر من به رشد اقتصادی در همون سنین ۲۱
تا ۲۷ سالگی رسیده بودم آمادگی برای خرج
زندگی متاهلی دادن می داشتم.
چون اون مقطع عاشق یکی بودم که ۲ سال
ازم کوچیکتر بود ولی راست میگید.
کار آزاد وجود داشتند ولی من تجربه و رشد
کافی نداشتم که بفهمم کار فقط توی شرکت
یا استحدام شدن نیست.
موقعیت درآمد بیشتر رو حتما نباید دیگری
بعنوان کارفرما و مدیر و مسئول برامون به
عنوان شغل با در آمد مکفی ایجاد کنه.
اینا سالها زمان برد.
ممنون از این پقاله ی همه جانبه خوب شما.
من مثال زنده ی مقاله ی شمام.🙂ممنون.