روش هایی برای فهم بهتر زبان نوپایان
بیشتر والدین آموخته اند که جواب فریادهای کودک شان را با لحنی خونسرد و آرام بدهند. این راهکار خوب و منطقی به نظر می آید اما مشکل اینجاست که بیشتر اوقات چندان راهگشا و تاثیرگذار نیست. در این نوشتار سعی کرده ایم چند تکنیک مشاوره روانشناسی کودک برای زبان نوپایان را بیاوریم.
صدای آرام وقتی خوب و تاثیرگذار است که بچه ها خوشحالند. اما وقتی عصبانی هستند راه به جایی نمی برد . دلیل این امر را از نگاه یک مشاوره روانشناسی کودک مرور می کنید :
- آنها نمی توانند خوب بشنوند. یادتان باشد ، احساسات قوی ، مرکز فعالیت های زبانی در مغز را کاملا مختل می کنند. کودکی که در حال گریه کردن است فقط حرکت لب ها را می بیند ، اما کلمات ما به نظر آن ها چرت و پرت و قلمبه سلمبه می آیند.
انها احساس می کنند کسی درک شان نکرده . این که با خونسردی هر چه تمام تر دست رد به تقاضای نوپای تان بزنید ، این فکر را به ذهنش متبادر می کند که شما درک نمی کنید او تا چه حد خواهان رسیدن به خواسته اش است! بنابراین قدم بعدی اش چیست؟ خواسته اش را با صدای بلندتر و با کلمات خشن تر و جدی تر بیان می کند تا بلکه به هدفش برسد! «که این طور! پدر متوجه نیست من چی می گم! پس بهتره داد بزنم تا دقیقا بفهمه من چه احساسی دارم!»
-
زبان ساده نوپاها را چگونه بیاموزیم
زبان ساده نوپاها زبان بزرگسالان را به پیام های ساده ای که برای کوچولوهای غارنشین قابل درک باشد ، برمی گرداند ، حتی در اوج عنان گسیختگی کودک.
شما هر چیزی را که بخواهید می توانید با استفاده از سه تکنیک ساده زیر به زبان ساده نوپاها بیان کنید:
عبارات کوتاه
نوپایان ، انسان هایی وحشی و بی تربیت هستند. پرواضح است که انسان های اولیه ، زبان اولیه داشته باشند. فیلم های تارزان را یادتان می آید؟ «بیا چیتا بیا!» ، «نه جین! غذا نه!»
حتی بزرگسالان نیز موقع عصبانیت ، بدوی می شوند. به همین دلیل به کسی که خیلی عصبانی شده می گوییم «زده به سرش!» احساسات تند و شدید ، مثل ترس و عصبانیت ، باعث می شوند از اوج احساسات به پایین سقوط کنیم و هرچه بیشتر عصبانی می شویم ، بیشتر بدوی می شویم! دینگ! داریم سقوط می کنیم!
بسیار خوب ، نظیر همین اتفاق نیز برای نوپایان رخ می دهد. مگر نه این که نیمکره چپ مغز بچه های کوچولو رشد نیافته و ابتدایی است ، پس هنگامی که عصبی و آشفته می شوند ، رفتارشان اغلب به طور کامل ماقبل تاریخی می شود.از این رو ، اولین اصل زبان ساده نوپاها ، استفاده از عبارات کوتاه است. هز چه کودک نوپای تان عصبی تر و آشفته تر باشد ، لازم است از کلمات ساده تری استفاده کنید. در مورد نوپایان کم سن و سال تر ، یا بچه های بزرگتر خیلی عصبانی ، بهتر است با عبارات یک یا دو کلمه ای آغاز کنید (فقط از کلمات کلیدی استفاده کنید) . به عنوان مثال ، عبارات کوتاه برای صحبت با یک نوپای عصبانی دو ساله می تواند به صورت زیر باشند :
نگویید :
«می دونم که از این مسئله خیلی عصبانی هستی»
«اون سگه تو رو ترسوند؟»
«راستی راستی اون شیرینی رو می خوای بخوری، مگه نه؟»
بگویید :
«تو خیلی عصبانی هستی! خیلی عصبانی! خیلی عصبانی!»
«ترسیدی! ترسیدی! سگ بزرگ ترسوندت!»
«شیرینی! شیرینی! می خوای شیرینی بخوری…همین حالا!»
این زبان یاوج و ماجوج مناسب مغز یک کودک بسیار عصبانی و مضطرب است. البته فراموش نکنید زمانی که حال نوپای تان خوب شد و عصبانیتش فروکش کرد ، طول عبارات و جملات شما نیز باید به حالت اولیه برگردد.
تکرار عبارات
اهمیت تکرار کردن نیز به اندازه اهمیت عبارات کوتاه است. این از آن رو است که نوپایان عصبانی اغلب متوجه اولین کلمات نمی شوند. حتما شنیده اید که می گویند آدم بزرگ ها هنگام عصبانیت کور می شوند؟ خوب ، نوپایان هم هنگام عصبانیت ، کر می شوند.
زمانی که کودک نوپای شما دچار آشفتگی احساسی است ، کلمات به قدری سریع وارد مغز آن ها می شوند که تجزیه و تحلیل شان به دشواری صورت می گیرد. هرچه بر شدت عصبانیت اش افزوده شود ، ناشنواتر و در واقع بی اعتناتر می شود. به همین دلیل است که شما نیاز دارید ، همان عبارت کوتاه را سه تا هشت بار تکرار کنید تا کودک عصبانی تان متوجه شود. ضمنا ، تکرار عبارات کوتاه کمکی است تا او متقاعد شود که حقیقتا به خواسته اش پی برده اید.
آیا این تعداد تکرار خیلی زیاد به نظر نمی رسد؟ خیر ! در حقیقت خیلی از پدر و مادرها در آرام کردن کودکان شان شکست می خورند، صرفا به این علت که فکر می کنند درک احساسات آنها برای کودک ، با یک بار گفتن امکان پذیر است. اما زمانی که هیجانات راه را بر تفکر منطقی بچه هایتان می بندند ، شما باید چند بار «در بزنید» تا حرف تان را شنیده و «مجوز ورودتان» را به دنیای اندیشه های شان صادر کنند.در زیر به نمونه ای از راهیابی به مغز کودکتان توجه کنید : تصور کنید هوا بارانی است و سام ، پسر دوساله شما ، دیوانه بیرون رفتن و گل بازی است. او جلوی در ایستاده ، گریه می کند و تلاش می کند تا دستگیره در را بگیرد. شما در پاسخ به رفتار او به ترتیب زیر عمل کنید :
زانو زده ، خودتان را هم قد او کنید و به در اشاره کنید.
بگویید :«تو می خوای … تو می خوای… تو می خوای همین حالا بری بیرون! سام میگه : بریم بیرون….بریم بیرون….بریم بیرون!»
اگر او به الم شنگه خود ادامه داد ، کلمات تان را چند بار دیگر تکرار کنید. دیری نمی گذرد که رو به شما می کند؛ گویی می خواهد بگوید: چیه؟ داری با من حرف می زنی؟
با کم شدن شدت گریه کودکتان، می توانید نحوه ادای جملات خود را به حالت عادی برگردانید : «سام می گه : الان بریم بیرون! تو خیلی دلت می خواد بری بیرون! تو می گی : مامانی ، بیا بریم بیرون بازی کنیم!»
اگر شما دقیقا احساسات او را بیان کرده باشید ، رو به سوی شما خواهد کرد ، چشم در چشم تان می دوزد و با خودش فکر می کند : وای پسر! دقیقا همون کاری که من می خوام بکنم. مامانم فهمیده من چی میخوام!
بیشتر که آرام شد ، نوبت شما می رسد که پیام خود را به او منتقل کنید (از طریق توضیح دادن ، پرت کردن حواس ، بازی کردن …) مثلا بگویید : «اما نه ، عزیزم ، نه. داره بارون میاد! بارون! خیس میشی… اه اه! با من بیا! بیا باهم بالش بازی کنیم. بیا دیگه! وای که چقدر کیف می ده!»